زینبزینب، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

زینب خاتون

سلام سلام

سلام عزیزمبامن حرف نزن

خوش اومدی...

 

زینب و علی

تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا

 

وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما

 

تو تقویما نوشتیم تو این ماه وتو این روز

 

از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا

زردی زینب

اولش دکترت خیلی مارو ترسوند...   اون گفت: تو "زردی" داری...   اون شب تا صبح خوابم نبرد و یکی از سخت ترین   شبهای عمرمون بود...   ولی بعد فهمیدیم که یک بیماری ساده است و راحت   قابل درمانه...   و این بود که گذاشتیمت تو دستگاه...   ...
29 فروردين 1392

اولین روزهای زندگی

ازهمون شب اول که بدنیا اومدی خودتو تو دل همه جا کردی   اینقدر خوشگل بودی که پرستاری که تورو آورد میگفت: تا حالا بچه ای به این خوشگلی ندیده بودم...   شب اول هردوتا مامان جونی هات پیشت موندن   منم از ذوق تا صبح بیدار بودم...     وقتی متولد شدی   وزنت: 3.150 kg   قدت: 49 cm   و دور سرت: 35 cm بود.   ...
29 فروردين 1392

یادش بخیر....

انگار همین دیروز بود که دختر گل بابا  پا تو دنیا گذاشت... بیستم شهریور ماه سال یکهزارو سیصدو نود ساعت 11:20 بود که اومدی و زندگی شیرینمونو شیرین تر کردی...  مشهد- خیابون امام رضا(ع) (خیابان تهران)   بیمارستان موسی بن جعفر(ع)     طبقه چهارم   و...   تولدت مبارک عزیزممم ...
29 فروردين 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب خاتون می باشد